"حسین بن علی(ع) در گفتار و رفتار رسول الله(ص)
(بر اساسمهمترین منابع اهل سنّت)
· اذان گفتن پیامبر(ص) در گوشهای حسین(ع)
· عقیقه پیامبر(ص) برای حسنین(ع)
· تعویذ پیامبر(ص) برای حسنین(ع)
· ناراحت شدن پیامبر(ص) به جهت گریه حسین(ع)
· زبان پیامبر در كام حسنین(ع) برای رفع عطش آنان
· بالا رفتن حسین(ع) بر سینه پیامبر(ص)
· حسین(ع) از من است و من از حسین(ع)
· نظر به سیمای حسین(ع) نظر به سیمای پیامبر(ص)
· شباهت حسین(ع) به رسول الله(ص)
ابا عبدالله الحسین(ع) سومین امام معصوم شیعیان است كه در سوم ماه شعبان،سال چهارم هجری قمری در مدینه منوّره دیده به جهان گشود.
مادر آن حضرت فاطمه زهرا، دختر رسول الله(ص)، سیده بانوان جهان است، و پدربزرگوارش حضرت علی(ع) فرزند ابو طالب، پسر عمّ رسول خدا(ص) است. حضرت محمّدمصطفی(ص) ـ آخرین پیامبر و فرستاده خداوند ـ جدّ بزرگوار آن حضرت است.
ابا عبدالله الحسین(ع) دارای 11 فرزند بود، هفت پسر و چهار دختر. عمر شریف آن حضرت پنجاه و هفت سال و چهار ماه و هفت روز است. دوران امامتش هم یازده سالو ده ماه و سه روز بود.
حسین(ع) وقتی به دنیا آمد پیامبر او را در آغوش گرفت، در گوش راست او اذان ودر گوش چپش اقامه گفت و بدینسان در گوش او نخستین بار بانگ توحید طنین انداز گردید.
رسول خدا(ص) به امر خدای یكتا، او را حسین نامید. زبان در دهان نوزادش گذاشت و كودك زبان جدّش را بمكید.
حضرت فرمود: فرزندم! خداوند لعنت كند كسانی را كه تو را به شهادت میرسانند.
پیامبر خدا(ص) در هفتمین روز تولّد او دو گوسفند عقیقه كرد، یك رانش را به قابلهداد. سر نوزاد را تراشید و هم وزن موی سر او نقره به فقرا صدقه داد. شكمهای بینوایان را سیر كرد.
رسول خدا(ص) نوزاد را بر دامن نهاد و فرمود: كشته شدنت بر من بسی گران است.و حضرت بسیار گریست و فرمود: برای فرزندم میگریم. او را گروهی كافر و ستمكارخواهند كشت.
حسین بن علی(ع) شش سال از دوران كودكی خود را همراه جدّش محمدمصطفی(ص) سپری كرد. مدّت سی سال با پدر بزرگوار علی بن ابی طالب(ع) زندگی نمود،پس از شهادت پدر بزرگوارش، ده سال با برادرش امام حسن مجتبی(ع) بود، پس از آنكه برادرش در سال 50 هجری قمری مسموم شد و به شهادت رسید، ده سال تمام در دوران حكومت ظالمانه و ستمگرانه معاویه زیست و همیشه با او در ستیز بود.
پس از درهم پیچیده شدن طومار عمر معاویه، فرزندش یزید كه ولی عهد معاویهبود، به حاكمیت رسید، و در نیمه ماه رجب 60 هجری به ولید پسر عُتبه كه حاكم مدینهبود، نامه نوشت تا از امام حسین(ع) برای یزید بیعت بگیرد.
حاكم مدینه امام را برای بیعت با یزید فراخواند، و امام(ع) در جواب حاكم مدینهفرمود: «ای حاكم مدینه! تو میدانی كه ما اهل بیت پیامبر و معدن رسالتیم، خانه ما محل نزول و رفت و آمد ملائكه و جایگاه نزول رحمت الهی است. خداوند اسلام را از خاندان ما آغاز و افتتاح نموده و تا پایان نیز با ما پیش خواهد برد. ولی یزید مرد شرابخوار و قاتلانسانهای بیجرم و بیگناه است. یزید فردی است كه آشكارا از حدود الهی تجاوز كرده و به طور علنی دست به فسق و فساد میزند، هیچگاه مردی همانند من، به فردی مثل یزید دست بیعت نمیدهد.
امام از بیعت با یزید سرباز زد، و از این كه تحت فشار شدید بود در 2(ع) رجب همانسال، مدینه رسول الله را به قصد مكّه مكرّمه ترك گفت و در سوم شعبان در مكّه رحل اقامت افكند، و به افشاگری از حكومت یزید پرداخت.
امام بنا به دعوت و رسیدن نامههای بیشمار از طرف مردم كوفه كه افزون از12000 نامه ذكر شده، پسر عمویش حضرت مسلم فرزند عقیل را به نمایندگی خود بهكوفه فرستاد. خود اعمال حج را به دلیل نا امن شدن فضای مكّه نیمه تمام گذاشته و در روز هشتم ذیحجه با اهل و عیال و به همراهی جمعی از یاران خود، به سوی كوفه حركتكردند، و در روز دوم محرّم سال 61 هجری در كربلا رسیدند. و در روز دهم محرّم همراه یاران با وفای خویش به مقام والای شهادت رسیدند، كه تا امروز و تا دامنه قیامت،حقّانیت راه و مكتب او همچنان فروزانتر از خورشید میدرخشد، و قاتل او مورد لعن خدا،و رسولش، و ملائكه و بندگان صالح خدا است چنان كه رسول الله به صراحت این مطلبرا بارها بیان فرموده است.
احادیث گردآوری شده در این مقاله برخی از احادیث و روایاتی است كه از زبان رسول الله در منابع و كتابهای اهل سنّت بیان شده است. و امید است با مطالعه و دقّت دركلام و بیان رسول خدا كه در باره فرزند و پاره تنش امام حسین(ع) بیان فرموده، هر چهبیشتر و بهتر حسینش را از زبان جدّش رسول الله بشناسیم.
. اذان گفتن پیامبر(ص) در گوشهای حسین(ع)
عن عبیدالله بن أبی رافع عن أبیه، قال: «رأیت رسول الله(ص) أذّن فی اُذن الحسین(ع) حین ولدته فاطمه(س)».
حاكم نیشابوری در المستدرك علی الصحیحین و همچنین محب الدین شافعیدر ذخائر العقبی گفته است: عبیدالله پسر أبی رافع و او از پدرش روایت كرده است:«هنگامی كه امام حسین(ع) از حضرت فاطمه(س) متولّد شد، رسول خدا(ع) را دیدم كه درگوشهای حسین(ع) اذان گفت.»
. عقیقه پیامبر(ص) برای حسنین(ع)
عن عبدالله بن بریده، عن أبیه: «اءن رسول الله(ص) عقّ عن الحسن والحسین(ع)بكبشین كبشین»
نسائی در سننش گفته است: از عبدالله پسر بریده و او از پدرش روایت كرده است:«رسول خدا(ص) برای امام حسن و امام حسین(ع) (در هنگام تولّدشان) دو گوسفند، دوگوسفند عقیقه كرد.»
ابو داود این حدیث را در سُننش از ابن عباس روایت كرده است، و همچنین اینحدیث در تاریخ بغداد، حلیه الاولیا و غیره نیز وارد شده است».
. تعویذ پیامبر(ص) برای حسنین(ع)
عن ابن عبّاس قال: «كان النبی(ص) یعوّذ الحسن والحسین(ع) ویقول: ان أباكما كان یعوذ بها اسماعیل واءسحاق: أعوذ بكلمات الله التامّه، من كّل شیطان وهامّه، و من كل عین لامّه.»
بخاری، ترمذی و ابن ماجه در كتابهایشان گفتهاند: از ابن عباس روایت شده كهاو گفت: «پیامبر(ص) حسن و حسین(ع) را تعویذ میكرد و میگفت: پدر شما اسماعیلواسحاق را به این كلمات تعویذ میكرد: به وسیله كلمات تامّه خداوند از هر شیطانآسیب رسان، و از هر چشم بد پناه میبرم.»
. ناراحت شدن پیامبر(ص) به جهت گریه حسین(ع)
عن یزید بن أبی زیاد قال: خرج النبی(ص) من بیت عائشه فمرّ علی بیتفاطمه(س) فسمع حسیناً یبكی فقال: «ألم تعلمی أن بكائه یؤذینی؟»
در تاریخ دمشق، مجمع الزوائد و غیره از یزید پسر زیاد نقل شده كه او گفته است:«حضرت پیامبر(ص) از منزل عائشه بیرون شد، گذرش به خانه حضرت فاطمه(س) افتاد،گریه حسین را شنید، آن حضرت (به دخترش فاطمه) فرمود: «مگر نمیدانی كه گریهحسین مرا ناراحت میكند؟»
. زبان پیامبر در كام حسنین(ع) برای رفع عطش آنان
عن ابی هریره قال: «اشهد لخرجنا مع رسول الله(ص) حتی اذا كنّا ببعض الطریقسمع رسول الله(ص) صوت الحسن والحسین(ع) و هما یبكیان مع اُمّهما، فأسرع السیر حتی أتاهما فسمعته یقول: ما شأن ابنی؟ فقالت: العطش، قال: فأخلف رسول الله(ص) الیشنه یتوضأ بها فیها ماء و كان الماء یومئذٍ أغداراً والناس یریدون الماء، فنادی هل أحدمنكم معه ماء؟ فلم یجد أحد منهم قطره. فقال: ناولینی أحدهما، فناولته ایاه من تحتالخدر. فأخذه فضمّه الی صدره وهو یضغو ما یسكت فأدلع له لسانه، فجعل یمصه حتی هدأ وسكن و فعل بالا´خر كذلك»
در تهذیب التهذیب، ومجمع الزوائد و نیز در غیر این دوتا، از ابو هریره روایت شدهكه او گفت: «گواهی میدهم كه ما به همراه رسول خدا(ص) در بعضی از كوچهها راه میرفتیم، و آن حضرت صدای گریه حسن و حسین(ع) را - كه همراه مادرشان بودند -شنید. من از رسول خدا(ص) شنیدم كه میفرمود: «پسرانم را چه شده كه گریه میكنند؟فاطمه فرمود: بر اثر تشنگی میگریند! حضرت برای حسنینش در طلب آب برآمد و در این حال و احوال آب نایاب بود و همه مردم در پی آن بودند؛ حضرت با آواز بلند فرمود: آیا كسی از شما با خودش آب دارد؟ ولی هیچ كس، حتی یك قطره آب نداشت! حضرت (بهفاطمه(س)) فرمود: یكی از آنان را به من بده، حضرت فاطمه(س) یكی از بچهها را از زیر پوشش و ستر بیرون آورده و به پیامبر(ص) داد، حضرت او را گرفت و بر سینهاش چسباند،طفل صیحه میكشید، حضرت زبان مباركش را در كام او نهاد، طفل زبان حضرت را میمكید تا آرام و ساكت شد. حضرت همین رفتار را با دیگری انجام داد او نیز آرامگشت.»
عن أبی هریره قال: كان النبی(ص) یدلع لسانه للحسین(ع): فیری الصبی حمرهلسانه فیهشّ فقال: عینیه بن بدر: ألا أراه یصنع هذا بهذا؟ فو الله انّه لیكون لی الولد قد خرج وجهه و ما قبّلته قط، فقال: «من لا یرحم لا یرحم.»
احمد حنبل در مسندش از ابو هریره نقل كرده كه او گفته است: «پیامبر(ص) زبانشرا برای حسین(ع) (در حال كودكی او) بیرون میآورد، كودك سرخی زبان او را میدید، بااشتیاق و سرور به او متمایل میشد. عینیه پسر بدر كه این حالت را مشاهده كرد، با تعجبگفت: پیامبر را میبینم كه با این بچه چه كار میكند؟! به خدا سوگند من اولاد و فرزند دارم و صورت آنان را هرگز نبوسیدهام. رسول خدا(ص) (در جواب كلام عینیه) فرمود: «كسی كهرحم نداشته باشد مورد ترحم قرار نمیگیرد.»
این حدیث به صراحت و روشنی این مطلب را میرساند كه حضرت رسول(ص)برای خوشحالی امام حسین در هنگام كودكی او زبان مباركش را برای بیرون میآورد، تافرزندش را خوشحال سازد، و هنگامی كه این عمل مورد تعجّب مردان بیرحم واقعمیشد، پاسخ حضرت این بوده است كه «كسی كه بیرحم باشد، مورد ترحم قرارنخواهدگرفت.»
. بالا رفتن حسین(ع) بر سینه پیامبر(ص)
عن معاویه بن أبی مزرد، عن أبیه، قال: سمعت أبا هریره یقول: أبصرت عینایهاتان وسمعت اُذنای رسول الله(ص) وهو آخذ بكفّی حسین و قدماه علی قدمی رسولالله(ص) وهو یقول: «حزقّه حُزقّه ترقّ عین بقّه» فرقی الغلام حتی وضع قدمیه علی صدر رسول الله(ص) ثم قال رسول الله(ص): «افتح فاك» ثمّ قبّله، ثم قال: «اللهم أحبه فاءنّیاُحبّه.»
معاویه پسر أبی مرزد از پدرش نقل كرده است: از ابو هریره شنیدم كه میگفت: بادو چشمم دیدم و با دو گوشم از رسول خدا(ص) شنیدم - در حالی كه آن حضرت دو دست حسینش را گرفته بود و قدمهای كوچكش روی قدمهای رسول الله(ص) بود - میفرمود:«كوچولو كوچولو، بالا بیا!» سپس كودك بالا بالا آمد تا قدمهایش را روی سینهرسولخدا(ص) نهاد. پس از آن رسول خدا فرمود: «لبهایت را باز كن» سپس لبهای او رابوسید و فرمود: «خداوندا او را دوست بدار! چون من او را دوست دارم.»
این حدیث به همین مضمون و با اندك تفاوتی در الاصابه ابن حجر عسقلانی، و معجم كبیر طبرانی و نیز در غیر آنها ذكر شده است.
. حسین(ع) از من است و من از حسین(ع)
عن یعلی بن مرّه قال: اءنّهم خرجوا مع النبی(ص) الی طعام دعوا له: فاءذا حین یلعبفی السكّه، قال: فتقدم النبی(ص) أمام القوم و بسط یدیه فجعل الغلام یفرّها هنا و هاهنا و یضاحكه النبی(ص) حتی أخذه، فجعل احدی یدیه تحت ذقنه و الاخری فی فأس رأسه فقبّله و قال: «حسین منّی وأنا من حسین أحبّ الله من أحبّ حسیناً، حسین سبط من الاسباط.»
ابن ماجه از یعلی پسر مرّه روایت كرده كه او گفت: «عدهای به همراه حضرتپیامبر(ص) به سمتی كه جهت صرف طعام دعوت شده بودند، میرفتند، در این هنگامحسین(ع) در كوچه بازی میكرد، حضرت پیامبر(ص) جلو آمده، آغوش مبارك را به سوی حسین خردسالش باز كرد، كودك این سو و آن سو فرار میكرد، پیامبر(ص) میخندید تا او را گرفت، سپس آن حضرت یك دست مبارك را زیر چانه كودكش و دست دیگر را بالایسر او نهاد، و سپس او را بوسید و فرمود: حسین از من است و من از حسین! خداوند دوستمیدارد كسی را كه حسین را دوست بدارد، حسین فرزندی از فرزندانم است».
این حدیث به همین مضمون و با اندك تفاوتی در سنن ترمذی، مسند أحمدحنبل، اسد الغابه و سنن كبرای بیهقی و غیره ذكر شده است.
. نظر به سیمای حسین(ع) نظر به سیمای پیامبر(ص)
فی ذیل تفسیر قوله: (وعلّم آدم الاسماء كلّها) قال أعرابی قصد الحسین بنعلی(ع) فسلّم علیه و سأله حاجته، وقال: سمعت جدّك یقول: «اذا سألتم حاجه فاسألوها من أربعه، امّا عربی شریف، أو مولی كریم، أو حامل القرآن، أوصاحب وجه صبیح، فأمّا العرب فشرفت بجدّك، و أما الكرم فدأبكم و سیرتكم، و أما القرآن ففی بیوتكم نزل، و أما الوجه الصبیح فانّی سمعت رسول الله(ص) یقول: «اذا أردتم أن تنظروا الیّ فانظروا الی الحسن و الحسین.»
فخر رازی در تفسیر كبیرش در ذیل آیه شریفه (وعلّم آدم الاسماء كلّها) گفتهاست: اعرابی نزد امام حسین(ع) آمد، بر آن حضرت سلام كرد، و حاجتش را طلب نمود، و به آن حضرت گفت: از جدّت رسول خدا(ص) شنیدم كه میفرمود: «اگر حاجتی خواستید ازچهار نفر بخواهید: یا از عرب شریف، یا از مولای كریم، یا از حامل قرآن، یا از كسی كه دارای سیمای روشن و چهره نورانی است. (همه این اوصاف در شما است،) از لحاظ عرب بودن به سبب جدّت رسول الله شریف هستی، و از جهت كرم؛ كرامت و بزرگواری ادب و سیره شماست. و اما از جهت قرآن؛ كلام خدا در خانههای شما نازل شده است. و اما چهره نورانی؛ من از رسول خدا(ص) شنیدم كه میفرمود: «هرگاه خواستید به طرف من نظر كنید،به حسن و حسین نگاه كنید.»
این حدیث به خوبی نشان میدهد كه حضرت امام حسین(ع) و همچنان برادرشامام حسن(ع) در نزد رسول خدا از چنان موقعیت و مقامی برخوردار بوده كه نظر به چهرهآنان، نظر به سیمای مبارك رسول الله(ص) است، و بدون تردید هرگونه هتك و بیحرمتیبه آنان هتك و بیحرمتی به رسول الله(ص) است. و در این مورد احادیث فراوانی وارد شده كه در جایش ذكر خواهد شد.
. شباهت حسین(ع) به رسول الله(ص)
عن أنس بن مالك قال: «أتی عبیدالله بن زیاد برأس الحسین بن علی(ع) فجعلفی طست، فجعل ینكث و قال: فی حسنه شیئاً، فقال أنس: كان أشبههم برسول الله(ص) و كان مخضوباً بالوسمه.»
از انس بن مالك روایت شده كه او گفت: «سر حسین بن علی(ع) را برای عبیدالله پسر زیاد آوردند، پسر زیاد سر مبارك حسین(ع) را در طشت گذاشت، و با نی شروع بهزدن سر مبارك آن حضرت نمود! و در زیبایی او با خودش چیزی گفت! و انس گفته استكه چهره امام حسین(ع) بیشتر از همه شباهت به رسول خدا(ص) داشت. و محاسنشریفش با وسمه خضاب بود.»
این مطلب در صحیح بخاری و سنن ترمذی و مسند احمد بن حنبل و غیره بهتفصیل روایت شده است.
عن محمد بن الضحاك بن عثمان قال: «كان جسد الحسین(ع) شبه جسدرسولالله(ص)»
ابوبكر هیثمی در مجمع الزوائد و همچنین طبرانی در معجم كبیرش و نیز غیراین دو تا روایت كردهاند كه محمد پسر ضحاك، پسر عثمان گفته است: «اندام حسین(ع)شبیه اندام رسول خدا(ص) بود.»
عن انس بن مالك قال: «دخلت أو ربما دخلت علی رسول الله(ص) والحسنوالحسین(ع) ینقلبان علی بطنه ویقول: ریحانتی من هذه الامّه.»
نسائی در سننش و همچنین هیثمی در مجمع الزوائد روایت كردهاند كه انس بنمالك گفت: «چه بسا اوقاتی كه خدمت رسول خدا(ص) میرسیدم، حسن و حسین(ع) رامیدیدم كه روی شكم آن حضرت میپریدند و رسول خدا(ص) میفرمود: «دو ریحانه من از میان این امّت هستید.»
عن ابن أبی نعیم، قال: كنت شاهداً لابن عمرو وسأله رجل عن دم البعوض، فقال:ممن أنت؟ فقال: من أهل العراق. قال: انظروا الی هذا! یسألنی عن دم البعوض وقد قتلواابن النبی(ص)، وسمعت النبی(ص) یقول: «هما ریحانتای من الدنیا.»
این حدیث به همین از طرق متعدد و مختلف در كتابهای مختلف اهل سنّت از جمله سنن ترمذی، خصائص نسائی، مسند احمد حنبل و غیره ذكر شده است.
عن عمر، قال: رأیت الحسن والحسین(ع) علی عاتقی النبی(ص)، فقلت: نعم الفرس تحتكما، فقال النبی(ص) و نعم الفارسان هما»
از عمر روایت شده كه او گفته است: «حسن و حسین(ع) را دیدم كه بر كتفپیامبر(ص) سوار بودند، و من به آنان گفتم: اسب سواری خوبی دارید! رسول خدا(ص) فرمود:این دو تا نیز سواران خوبی هستند.»
این حدیث در كنز العمال و غیره نیز ذكر شده است و همچنین مضمون اینحدیث در سنن ترمذی و مستدرك الصحیحین و غیره نیز آمده است.
دوست داشتن حسنین دوست داشتن رسول الله، دشمنی با حسنیندشمنی با رسول الله
عن زر بن حبیش قال: كان رسول الله(ص) ذات یوم یصلّی بالناس فأقبل الحسن و الحسین(ع) و هما غلامان فجعلا یتوثّبان علی ظهره اذ سجد، فأقبل الناس علیهماینحّونهما عن ذلك، قال: «دعوهما بأبی و أمّی، من أحبّنی فلیحبّ هذین.»
بیهقی در سنن كبرایش ذكر نموده است: زر پسر حبیش گفته است: «روزی رسولخدا(ص) با مردم نماز میخواند، حسن و حسین(ع) كه كودك بودند به سمت آن حضرت آمدند، و هنگامی كه رسول خدا(ص) به سجده میرفت، حسنین(ع) بر پشت جدّبزرگوارشان بالا میشدند. مردم خواستند كه آن دو كودك را از حضرت دور كنند و مانع بشوند، پیامبر خدا(ص) فرمود: «آنان را به حالشان بگذارید، پدر و مادرم فدایشان باد! هركسی كه مرا دوست دارد، باید این دو را دوست بدارد.»
عن اسامه بن زید قال: قال النبی(ص): «هذان ابنای وابنا ابنتی، اللهمّ انّی اُحبّهما فأحبّهما و أحبّ من یحبّهما»
ترمذی در سننش روایت كرده كه اسامه بن زید گفته است: پیامبر خدا(ص) فرمود:«این دو تا (اشاره به حسن و حسین(ع))، دو فرزند مناند و پسران دخترم، خداوندا، ایندو را دوست میدارم، پس تو آن دو را دوست بدار، و دوست بدار كسی را كه آن دو را دوست میدارد!»
این حدیث در خصائص نسائی و كنز العمال و نیز در كتب دیگر اهل سنّت واردشده است.
عن أبی هریره قال: قال رسول الله(ص): «من أحبّ الحسن والحسین فقد أحبّنیومن أبغضهما فقد أبغضنی»
از ابو هریره روایت شده كه او گفته است: رسول الله(ص) فرمود: «هر كسی كه حسنو حسین(ع) را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و كسی كه با آن دو بغض و عداوت پیشه كند، با من بغض و دشمنی نموده است.»
این حدیث در سنن ابن ماجه، مسند احمد حنبل و نیز در تاریخ بغداد و غیرهروایت شده است.»
عن سلمان قال: سمعت رسول الله(ص) یقول: «الحسن والحسین ابنای منأحبّهما أحبّنی ومن أحبّنی أحبّه الله ومن أحبّه الله أدخله الجنه، ومن أبغضهما أبغضنیومن أبغضنی أبغضه الله أدخله النار.»
در مستدرك صحیحین، معجم طبرانی، و معجم الزوائد از سلمان روایت شده كه اوگفته است: از رسول خدا(ص) شنیدم كه میفرمود: «حسن و حسین دو فرزندانم هستند،هر كسی آن دو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و هر كسی مرا دوست دارد، خدا اورا دوست دارد، و كسی را كه خداوند سبحان دوست بدارد، وارد بهشت میشود ولی اگر كسی با حسن و حسین غضب و عناد داشته باشد، با من غضب و دشمنی نموده است، و هر كسی با من غضب و دشمنی كند، خداوند با او غضب میكند، و سرانجام او را در آتش میافكند.»
مضامین این احادیث در ذخائر العقبی، كنز العمال، معجم كبیر طبرانی و غیره به تفصیل ذكر شده است.
عن أبی سعید الخدری قال: قال رسول الله(ص): «الحسن والحسین سیدا شبابأهل الجنّه»
محمد بن عیسی ترمذی در كتابش نقل نموده كه ابی سعید خدری از رسول خداروایت نموده كه آن حضرت فرموده است: «حسن و حسین سروران جوانان بهشتند.»
این حدیث در كتب مختلف اهل سنّت و از طرق متعدد وارد شده است. چنانچهاحمد بن حنبل در مسندش، و نسائی در خصائصش، و خطیب بغدادی در تاریخش، و نیزدیگران مثل ابن حجر عسقلانی، و ابو نعیم اصفهانی و غیره، ذكر نمودهاند.
عن ابن عمر قال: قال رسول الله(ص): «الحسن والحسین سیدا شباب أهل الجنّه و أبوهما خیرا منهما.»
فرزند عمر از رسول خدا(ص) روایت نموده كه آن حضرت فرمود: «حسن و حسینسروران جوانان اهل بهشتند، و حضرت علی(ع)، بهتر از دو فرزندشان است.
این حدیث در سنن ابن ماجه، مستدرك صحیحین حاكم نیشابوری، معجم كبیرطبرانی و نیز در غیر آنها روایت شده است.
عن عقبه بن عامر قال: قال رسول الله(ص): «لما استقر أهل الجنّه فی الجنّه قالالجنّه: یا رب ألیس وعدتنی أن تزیننی بركنین من أركانك؟ قال: ألم أزینك بالحسن و الحسین؟ قال: فماست الجنّه میساً كما تمیس العروس.»
عقبه فرزند عامر از رسول خدا(ص) روایت نموده كه آن حضرت فرمود: هنگامی كهبهشتیان در بهشت مأوا گیرند، بهشت در پیشگاه خداوند عرض میكند: خداوندا مگر وعده ندادی كه مرا به وسیله دو ركن از اركانت زینت دهی! خداوند در پاسخش میفرماید: آیا تو را به حسن و حسین زینت ندادم؟ سپس بهشت همانند عروس به خود مینازد و فخر میكند.
این حدیث در كنز العمال، تاریخ بغداد و نیز در غیر آنها وارد شده است. وهمچنین احادیثی به همین مضمون در اسد الغابه و دیگر كتب اهل سنّت وارد شدهاست.